دلتنگی

بعضــــــی ها گـــــــ ـــــریه نمی کنند! اما از چشــ ــــــــ ـــــم هایشان معلوم است که اشکــــی به بزرگی یک سکــــــــــ ــــوت، گــــوشه ی چشمشان به کمیـــ ـــن نشسته

همه چی خوبه فقط دلتنگم . آخه هیچی مثل دلتنگی نیست . دو تا دریاچه تو چشمامه ولی . هیچ دریاچه ای این رنگی نیست . هنوزم دور خودم میچرخم . منو این عقربه ها هم دردیم . ساعتا از سر هم رد میشن . ما فقط میریمو بر میگردیم............. (my love reza sadeghi)

نوشته شده در پنج شنبه 2 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 11:42 توسط elham| |


نمیدونم باید به برخود ادما چه جوابی بدم،نمیدونم باید به بهشون حق بدم بابت تجربه های تلخشون یا از کنارشون بگذرم واسه بی احساس بودنشون. نمیتونم این دو برخوردم از هم تشخیص بدم....اگه تونستین کمکی کنید توو نظرات بنویسید

نوشته شده در پنج شنبه 11 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 23:51 توسط elham| |

بزرگترین نعمت اینه که اگه کسی پشت سرت حرف زد رفیقات با پشت دست بزنن تو دهنش.....

نوشته شده در سه شنبه 18 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 4:14 توسط elham| |

سگ بفهمه دوسش داری باوفا میشه/آدم بفهمه هار میشه!!!

نوشته شده در سه شنبه 18 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 4:13 توسط elham| |

یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده ,
راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ... !
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !
... ... اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !
اینایی که همیشه میخندن ... !
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !
اینا فرشته ان ... !
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه , اذیتشون نکنین ... !
تنهاشون نذارین ؛ داغون میشن....

نوشته شده در سه شنبه 18 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 4:4 توسط elham| |


متاســفانه بزرگتــــرین اشتبـــاه مــا تو زنــدگـــی اینـــه کـــه ...
 

 

 


هـــر موجـــود دوپایـــی رو آدم حســــــاب میــکنیـــم !!

 


نوشته شده در سه شنبه 18 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 3:52 توسط elham| |


خدایا
بالاتر از بهشت هم داری؟؟
♥♥برای زیر پای پدرم میخواهم
♥♥


نوشته شده در سه شنبه 18 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 3:50 توسط elham| |

 

 
خیانت فقط توی رابطه با جنس مخالف نیست ؛
دزدیدن دل کسی که عشق و زندگی یکی دیگست ،
بزرگترین و کثیف ترین نوع خیانته اونم به همجنس خودت...


نوشته شده در سه شنبه 18 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 3:48 توسط elham| |

 
دلتنگي نه با قلم نوشته مي شود،

نه با دکمه های ســــــرد کيبورد ....
.
.
دلتنگي را با اشک مي نويسند!!!



نوشته شده در سه شنبه 4 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 3:58 توسط elham| |


من یک زنـــــم!

وقتی خسته ام

َوقتی کلافه ام

وقتی دلتنگم

                                                  بشقاب ها را نـــمی شکنم

                                                  شیشه ها را نـــمی شکنم

                                                   غرورم را نـــمی شکنم.

                                                   دلت را نـــمی شکنم.

                                                   در این دلتنگی ها زورم به  تنها چیزی که میرسد

                                                   این بغـــض لعنتی ست!

 

نوشته شده در سه شنبه 4 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 3:47 توسط elham| |

کنج گلویم قبرستانیست پرازاحساس هایی که زنده به گورشده اند به نام....بغض...

نوشته شده در سه شنبه 4 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 3:45 توسط elham| |


جسارت میخواهد نزدیک شدن به افکار دختری که روزها مردانه با زندگی میجنگد
اما شب ها بالشش از هق هق های دخترانه خیس است....!

نوشته شده در سه شنبه 4 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 3:43 توسط elham| |


 

 

 

 

خــــدایا... خـــــدایا... خــــــدایا...

 

 

 

 رفیقـیــــــ نصیبم کن که با من بگرید...! آنها که میخندند زیادند...!

 

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 4 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 2:49 توسط elham| |

 خدا را از دلت احساس کن و قدمهایت را محکمتر از همیشه بردار چرا که وقتی ایمان شکست میخورد ترس پیروزی اش را در وجودت جشن میگیرد

نوشته شده در جمعه 23 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 23:21 توسط elham| |

ما چون ز دری پای کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخواست نشیند

از گوشه بامی که پریدیم پریدیم



نوشته شده در چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:51 توسط elham| |

کدامین چشمه سمی شد که آب از آب می ترسد

و حتی ذهن ماهیگیر از آن قلاب می ترسد

گرفته دامن شب را سکوتی آنچنان مبهم

که اشک از چشم و چشم از پلک و

پلک از خواب و خواب از خواب می ترسد..


نوشته شده در چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:46 توسط elham| |

خدا را دوست بدار...

حداقلش این است که یکی را دوست داری که روزی به او می رسی....


نوشته شده در چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:38 توسط elham| |

انسانهای بزرگ دو دل دارند

دلی که درد می کشد و پنهان است

و دلی که می خندد و آشکار است....

نوشته شده در چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:36 توسط elham| |

گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز

بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...

من می گریستم به اینکه حتی او هم

محبت مرا از سادگی ام می پندارد....

نوشته شده در چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:20 توسط elham| |

 

خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار

 

 

حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار

 

 

انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن

 

 

اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار

 

 

با تار و پود این شب باید غزل ببافم

 

 

وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار

 

 

دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست

 

 

بار ترانه ها را از دوش عشق بردار

 

 

بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم

 

 

دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار

 

 

وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد

 

 

پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار

 

 

شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود

 

 

کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار

 

 

از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس

 

 

از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار

 

نوشته شده در سه شنبه 20 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:11 توسط elham| |

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام

بیزارم از خموشی تقویم روی میز

وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام...

نوشته شده در سه شنبه 20 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:9 توسط elham| |

لول میخورند

حول بی حوصلگی ام

مردم حریص و رنگ پریده

میان مردگان همی زیسته ام

که زنده بودن را از یاد برده ام

و زندگی را تلخ تلخ سر میکشم

از پس شب های پر از بی خوابی

دم و باز دمی رنگ گرفته از بی حوصلگی ،

بی دلخوشی پلک میزنم و سر میچرخانم

به سمت تمام سایه هایی که از کنارم در می شوند

در امتداد کوچه های مسخ شده د تاریکی

آری این منم

شب گرد شهری به کوچکی یک سلول انفرادی..

نوشته شده در یک شنبه 18 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 18:9 توسط elham| |

تلف کرده ام .... زندگی را،

عمر گرانی که هر کس آمد و رفت

از آن گفت...بزگ و کوچک،

ستایش اش کردند ... اما من،

تحملش کرده ام،

چون پوچی آن را میبینم،

آنچنان که رنجش،

به سقیدی کشانده، تار تار موهایم

آنچنان که مغزم را میخورد

موریانه های خوش خوراک تنهایی،

کسی که درک نکرد وجود من را

و مانده ام در تنهایی تا لااقل تنهاییم را داشته باشم

خسته شده ام،

از تمام خوبی ها و بدی ها

از صبح و بیداری ...

مانده ام در حسرت بیدار نشدن

نوشته شده در یک شنبه 18 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 17:49 توسط elham| |

معذرت میخواهم کلبه ی دلم کمی دلگیر است. گر امید گم شده در پاورقی های مچاله شده ام باور کن...که دیوانگی ام از ترس آدم بودن است. آدمی که عقل را ضایع کرد.

نوشته شده در یک شنبه 18 / 12 / 1398برچسب:,ساعت 16:19 توسط elham| |

خدایا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد بیاید کسی از نبودنم..

نوشته شده در یک شنبه 18 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 15:59 توسط elham| |

 


چایت را بنوش
نگران فردا نباش
از گندمزار من و تو
مشتی کاه می ماند برای بادها

 

 

 

 


نوشته شده در یک شنبه 18 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 1:47 توسط elham| |


Power By: LoxBlog.Com